درس رو برای خودش بخونیم

من ذاتا درس خوندن رو دوست دارم و توی اوقات فراغتم هم کتابی چیزی دستم هست بارها هم شده اطرافیان بهم گفتن که بابا بسه،چقد درس میخونی؟،زده میشی و ...

اما حقیقتش من درس رو برای خودش میخونم نه برای اینکه نمره بگیرم یا قبول بشم یا مسائل دیگه

الان شما نگاه کنید به آمار افراد تحصیل کرده در کشور میبینید خیلی ها فقط برای پاس کردن درس خوندن و به خاطر اینکه مدرکی داشته باشند

 حالا تک و توکی هم پیدا میشه که نمرات بالا گرفتن و واقعا براش زحمت کشیدن اما حتی توی همین قشر آدمها هم خیلی ها هستند که بخاطر نمره ی بالا درس خوندن نه به خاطرخود درس

یک پیشنهاد رو از من قبول کنید

بعد از اینکه این مطلب رو خوندید این کارها رو به ترتیب انجام بدید


1- به موضوعات مثلا درسی مثل تاریخ جغرافیا ادبیات زیست شیمی و... فکر کنید

2- یکی رو که خیلی علاقه دارید انتخاب کنید 

3- بعد از انتخاب کردن در هر مقدار که حوصله دارید بشینید از اون موضوع مطالعه کنید 

این میتونه یک مقاله ی چند خطی یا یک کتاب چند هزار برگی باشه 

4- بعد از اینکه این مطلب رو خوندید احساس خودتون رو با احساس پس از درس خوندن در زمانی دیگه که به اجبار و بی میلی بوده مقایسه کنید


من به شما قول میدم که نتیجه ی شگفت انگیزی احساس میکنید 

اگر مطلبی رو به روش بالا حفظ کردید محاله یادتون بره 

از این به بعد سعی کنید در اوقات فراغتتون از این روش بهره بگیرید تا تبدیل به فردی بشید که هیچ وقت از درس خوندن خسته نمیشه جون دیگه درس خوندن براش یه تفریح شده و انسان هم از تفریح کردن و لذت بردن خسته نمیشه

بعد از چند مدت که به این روال پیشرفت کردید خود به خود احساس خواهید کرد که از هم دوره های خودتون و یا حتی از افراد جامعه مطالب بسیار بیشتری بلد هستید


رفتم مسافرت :)

سلام

دیروز از تهران برگشتم

مسافرت خوبی بود .خیلی جاها رو گشتیم از جمله میدون انقلاب من وقتی میرم توی میدون انقلاب احساس میکنم وارد تیکه ای از بهشت شدم .واقعا زیباست

دوستام به زور بردنم از اونجا وگرنه تا قرون آخر کارتم رو کتاب میخریدم 

کتاب های جور وا جور خریدم  در مورد :زبان و زیست شناسی و روانشناسی و فرهنگی

کلا شدند 17 کتاب ولی خیلی خوشحال بودم

کتاب های زبان یکیشون در مورد دستخط پیوسته بود و بقیه واسه تافل بودند چون میخوام از الان استارت تافل رو بزنم 

کتاب زیست هم یک دوره ی زیست عمومی خریدم یکی هم در مورد سلول و یکی دیگه در مورد سلول های بنیادی 

دو مطلب واقعا برام خیلی هیجان اوره یکی سلول های بنیادی و یکی دیگه نانو

انشاالله وارد دانشگاه شدم حتما تحقیق و مطالعات گسترده ای روشون میکنم

این از جنبه ی گردشیش 

یه چیزای دیگه همتوی این سفر کوتاه واسم روشن شد 

چیزی که من درک کردم این بود که تهران یه جورایی برای کسانی هستش که هدفی دارند منظورم اینه که همه نوع امکانات و وسیله ای برای پیشرفت کردن مهیا هستش کسی که هدفی داره به راحتی میتونه از امکانات این شهر استفاده کنه و سریع پله های ترقی رو طی کنه اما در شهر های به مراتب کوچک تر  این پیشرفت به مراتب سخت تر میشه 

این یک مورد;مورد بعدی هم اینه که اکثر افرادی که از جاهای کوچک تر مثل شهر  یا استان کوچکتر چه از لحاظ امکانات و جمعیت و چه از دیگر لحاظ ها  به تهران میان آسیب پذیری بیشتری پیدا میکنند یکی به این دلیل که جامعه ی تهران صورت بسیار جدی تری داره و باید زحمت بیشتری کشید دوم اینکه غریبی با شهر و حتی با طرز رفتار مردم میتونه خیلی تاثیر گذار واقع بشه 

سوم اینکه پول حرف اول و آخر رو میزنه!

یکی از بارزترین مسائل همینه هر چه شهر و جامعه بزرگتر این مسئله پر رنگ تر


مورد دیگه که میخوام حرف بزنم در موردش فراموش کردن گذشته ی  آدم هستش

بعضی افراد رو بر خورد کردم توی این سفر که با اینکه یک زمانی از شهر خودمون به تهران رفتند با اینکه انسان های بسیار دوست داشتنی هستند ولی ظاهرا گول زرق و برق زندگی در جای بزرگتر رو خوردند و یادشون رفته کی بودند و از کجا اومدن 

وقتی که با من صحبت میکردند کاملا فخر و مباهات فروختنشون آشکار بود ممکنه خودشون هم از این حالت روانی اطلاع نداشته باشند و توجه نکرده باشند ولی متاسفانه همچنین چیزی حقیقت داره 

یک جوری با من حرف میزدن که انگار نه انگار من هم از شهری اومدم که اونا اومدن 

مثلا چند تا از جمله هاش اینجورشروع میشد:(( راستی شما فلان شهری ها ! ....)).